تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی توسط کفتارهای خون آشام نوکر غرب

ساخت وبلاگ

تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی

یک رهبر آموزش دیده در غرب چهار برابر سایر رهبران احتمال ایجاد تغییر مورد نظر را در کشور خود دارد. محققان این پژوهش می‌گویند آمریکا فقط در جنگ عراق 3 تریلیون دلار هزینه کرد تا دموکراسی آمریکایی را به آن صادر کند اما هزینه بورسیه و تربیت رهبران غربگرا به مراتب پایین‌تر است و باید توجه بیشتری به آن کرد. 
اما در عین حال صرف آموزش در غرب کافی نیست و زمینه‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشور مورد نظر نیز تاثیرات خاص خود را دارند. از نظر آنان صرف اینکه فردی بومی در یک دانشگاه غربی آموزش دیده و کاملاً غربی فکر کند و تربیت شود و در راس کشور خود قرار گیرد، متضمن رسیدن به همه اهداف آموزش دهندگان نیست. یک رهبر غربگرا وقتی می‌تواند به اهداف آموزش دهندگان خود برسد که جامعه نیز پذیرای وی باشد. پس در کنار آموزش رهبران و حاکمان، باید فکری برای آموزش حکومت شوندگان نیز کرد و آنان را طوری بار آورد که پذیرای چنین رهبران از فرنگ برگشته‌ای باشند. 
انواع و اقسام رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری، فضای مجازی، سینما، بازی‌های کامپیوتری و شبکه‌های اجتماعی از جمله ابزار غرب برای انتقال ارزش‌ها و باورهای خود به سراسر جهان است اما این هجمه و بمباران سنگین فکری و فرهنگی نیز از نظر آنها کافی نیست. دستکاری ارزش‌ها و فکر را باید بطور سیستماتیک و از نیمکت مدارس دنبال کرد. اینجاست که جنگ «علم مدرن غربی» (WMS) و «دانش بومی» (IK) پیش می‌آید. بی‌شک این نبرد در حوزه ریاضی و فیزیک و شیمی نیست. در مدارس قم و نیویورک، فرمول انتگرال و نیروی گرانش و محصول ترکیب دو مولکول هیدروژن و یک اکسیژن یکسان است. تفاوت و دعوا بر سر چیزهای دیگری است. 
سیستم آموزشی و استعمار پیوندی تنگاتنگ و دیرینه دارند. همانطور که استعمار دوران مختلفی را سپری کرده و با توجه به هر دوره، پوست‌اندازی کرده و خود را به شکلی خاص درآورده، سیستم آموزش نیز متناسب با آن تغییر کرده و خود را با شرایط جدید (البته با همان اهداف راهبردی سابق) وفق داده است. خانم «اون جی کامی کیم» محقق دانشگاه مک گیل تحقیق مفصل و جالبی را درباره رابطه استعمار و آموزش انجام داده است که در سال 2015 در نشریه McGill Journal of Education با عنوان «نو-استعمار در مدارس ما» منتشر شده است. وی می‌گوید در مرحله نواستعمار، دانش غربی با دانش بومی می‌آمیزد و دانش بومی را هم به نفع خود مصادره می‌کند و آن را تغییر می‌دهد. 
آنچه گفته شد یکی از هزاران و صرفاً تلاشی برای باز کردن پنجره‌ای تازه به روی ارزیابی سند 2030 بود. خام‌اندیشان ظاهر این سند را که حاوی برخی نکات مثبت نیز هست، ملاک ارزیابی خود قرار می‌دهند و از زمینه و ریشه‌ها غفلت می‌ورزند و نمی‌بینند و یا شاید هم نمی‌خواهند ببینند که ماموریت سند 2030 پایه‌گذاری جامعه‌ای است که وقتی آدم تربیت شده در ییل و مرکز اَش، از فرنگ برگشت، سینه‌چاک و هوراکش داشته باشد. سند 2030 برنامه‌ای برای یک سال و دو سال آینده نیست. طراحان آن چند دهه بعد را می‌بینند، صبرشان زیاد است و روی ساده‌لوحان و خائنان داخلی نیز حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند. 
محمد صرفی

حقوق جزا وجرمشناسی.ایران اسلامی...
ما را در سایت حقوق جزا وجرمشناسی.ایران اسلامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : djazaa0 بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 23 ارديبهشت 1398 ساعت: 2:50